ارشیاخورشید سرزمین زندگیمان

ارشیا جونم بلاخره دوچرخه vivaرو خریدی

گل پسرم قربونش برم الهی از پارسال تابستون برا دوچرخه viva هلاک شده بود من و بابایی  هم میگفتیم فعلا نمیشه پارسال برات دوچرخه ات رو عوض کردیم حالا یه سه سالی همون رو استفاده کن بزرگتر که شدی viva میخریم ولی مثل اینکه نشد و حرف ارشیا رو کرسی نشست  دیروز که رفته بودن دوچرخه قبلیش رو تعمیر کنن اونجا نمی دونم چی شده بود که دیدم ارشیا با  هارای هورای در رو میزنه تا باز کردم دیدم داره   از خوشحالی پرمیزنه مامان بیا viva خریدم   900000 تومن من هم بلاخره  خوشحال شدم ارشیاجونم قربون...
13 ارديبهشت 1393

روز مادر مبارک

پسر نازنینم امروز قشنگترین و شاد ترین روز منه قربون شکل ماهت برم که برام پر از آرامشی وجود نازنینت منو همیشه شاد میکنه از دیروز هی میگفتی مامان تو از کدوم گل خوشت میاد میخوام برات گل بگیرم من هم باورم نمیشد فدات شم الهی ولی امروز دیدم مثل اینکه یه کم دیر کردی گفتم حالا ترافیکی چیزی پیش اومده یه هو دیدم با دوتا گل خوشگل مثل خودت اومدی از سرویس مدرسه که پیاده شدی رفتی گل فروش اخر خیابون و برام گل خریدی و روز مادر رو تبریک گفتی من هم یه دنیا بوست کردم و بغلت کردم حسابی که اولین هدیه روز مادر رو ازت گرفتم پسرم دستت درد نکنه که منو شرمنده کردی قرب...
31 فروردين 1393

سیزده بدر 1393

سیزده بدر رو ارشیا جانم با خاله زهرا اینا و مامان جون اینا و خاله طلایه و انا و پانیا و خاله زهره اینا که از کرج اومده بودن سراب رفتیم چشمه بولاغلار نیر (اردبیل)ولی حیف که بابا بهزاد نتونس بیاد چون آنا بیمارستان بستری بود حوصله نداشت و هی براش سر میزد مشکل ریوی پیدا کرده بود و دکتر گفته بود ریه هاش عفونت کرده باید چن روز بمونه خلاصه من هم به خاطر تو که خیلی ذوق میکردی با سام و پانیا بری سیزده بدر رفتم والا بدون بهزاد جونم قربونش برم الهی خدا سایه اش رو از سر ما کوتاه نکنه اصلا مزه نداد ولی از شادی تو و لذت بردنت من هم شاد شدم فد...
27 فروردين 1393

نوروز 1393

ارشیا جانم آرزو میکنم  که رشد هر شکوفه بهاری آمینی باشد برای آرزوهای قشنگت.  آرامگاه ابوعلی سینا تپه هگمتانه کلیسای گریگوری   دهکده گنج نامه  غار علیصدر                                                                                                                ...
27 فروردين 1393

ارشیا جونم چهار شنبه سوریت مبارک

ارشیا جونم واست آتیش روشن کردم که آخر زمستونه چهارشنبه آخر سال قلب من آتیش بارونه غمهاتو آتیش میزنم سرخی آتیش مال تو چشم حسودا کورشه از عشق میون من و تو آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با افروختن آتیش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز میرویم                               ارشیای من با یاد سرخی گونه هایت درخشش چشمهایت سوزانندگی لبهایت داغی عشقت از روی اتیش میپرم دوستت دارم آتیش پاره ی چهار شنبه سوری من   عز...
28 اسفند 1392

تعمیر کار کوچولوی خوشحال

قربوش بشم الهی که عاشق این جور کاراس شب یه هو دیدم غیبش زده رفته اتاق خواب میگه دارم تعمیر کاری میکنم پسر مهندسم فداش بشم الهی میگم اشی چیو تعمیر میکنی میگه هیچی دارم تعمیر میکنم ...
11 بهمن 1392

ارشیا خان در پیست اسکی آلوارس با ماهان اینا

ارشیا جونم پنجشنبه شب که ماهان اینا خونه ما مهمون بودن قرار شد صب که جمعه بود و تعطیل همگی بریم اسکی آلوارس سرعین تو و ماهان خیلی خوشحال شدین بلاخره صب ساعت 11 راه افتادیم رفتیم بابا هم دستش درد نکنه یه تیوب اجاره کرد تا اونجا که جون داشتیم و خسته نشده بودیم بازی کردیم و خیلی برامون خوش گذشت همیشه خوش باشی گلم قربونت بشم الهی اون روز چقدر کیف کرده بودی  ...
6 بهمن 1392

قصه ی زخمی شدن دهن ارشیا به خاطر موبایل مامان

قضیه از این قراره که شام خونه آنا جون بودیم بعد شام گوشیم رو ورداشتی بازی کنی که سهند وسالار هم از دستت گرفتن تا اونا هم بازی کنن من هم دیدم دیگه داره شارژش تموم میشه و هی errorمیده اونا هم اصلا توجه نمیکنن براقفل گوشیم الگو کشیدم تا دیگه باز نشه ناگهان یه اس ام اس اومد خواستم باز کنم دیدم ای وای شکل الگو یادم رف چی بود هر چی تلاش کردم نشد که نشد 50 بار کشیدم باز اشتباه شد گوشی باز نشد سالار گف زندایی بده ببرم موبایل فروش سر کوچه باز کنه تو هم افتادی دنبال سالار بابایی گف نرو تاریکه و زمین یخ من دلم نیومد که نری چون ...
22 دی 1392