ارشیاخورشید سرزمین زندگیمان

قصه ی زخمی شدن دهن ارشیا به خاطر موبایل مامان

1392/10/22 1:44
نویسنده : مامان ارشیا
692 بازدید
اشتراک گذاری

قضیه از این قراره که شام خونه آنا جون بودیم بعد شام گوشیم

رو ورداشتی بازی کنی که سهند وسالار هم از دستت گرفتن تا

اونا هم بازی کنن من هم دیدم دیگه داره شارژش تموم میشه و

هی errorمیده اونا هم اصلا توجه نمیکنن براقفل گوشیم الگو

کشیدم تا دیگه باز نشه ناگهان یه اس ام اس اومد خواستم باز

کنم دیدم ای وای شکل الگو یادم رف چی بود هر چی تلاش کردم

نشد که نشد 50 بار کشیدم باز اشتباه شد گوشی باز نشد سالار

گف زندایی بده ببرم موبایل فروش سر کوچه باز کنه تو هم افتادی

دنبال سالار بابایی گف نرو تاریکه و زمین یخ من دلم نیومد که نری

چون مشتاق بودی گفتم اجازه بده بره خلاصه دوتایی رفتین همین

که پاتو از در گذاشتی بیرون با گریه برگشتی من و بابایی دودیم

دیدم دهنت پر خون شده داری گریه میکنی گفتی وسط کوچه پام

به سنگ خورد دستام هم تو جیبم بود با کله خوردم زمین دهنت

رو شستم و آرومت کردم خیلی هم ناراحت شدم که به خاطر

موبایل من این بلا سرت اومد و لب بالاییت باد کرد بعد این که قیل

وقال تموم شد سالار از مغازه موبایل فروش تل زد که کل برنامه

پاک میشه من هم قبول نکردم که حالا ور دار بیار شاید یادم افتاد

بعد اوردن و زخمی شدنت یادم افتادخندهخنده ولی دیگه چه فایده پسرم

 

داشت گریه میکردفرداش صب رفتیم دکتر پیش عمو اکبر تو اورژانس

برات چن تا شربت و پماد داد از اونجا هم رفتیم خونه مامان جون برات

صبحانه بده اب دهنت رو نمیتونستی قورت بدی من هم بلد نبودم چه

جوری بدم بخوری اون روز که جمعه بود همون جا استراحت کردی

فرداش هم شنبه بود نتونستی بری مدرسه الان هم که من اینو دارم

مینویسم تو لالا کردی که فردا باید بری مدسه

خواب های خوش ببینی عزیزم.  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان عرفان
23 دی 92 0:27
وااااااااااااااااااای ببین چی شده ؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان عرفان
23 دی 92 0:27
سلام مامانی خوبی ؟؟؟؟؟؟؟ دلم برات تنگ شده . درگیر امتحانات عرفانم وقت نمیکنم بیام بهت سر بزنم . خیلیییییییییییییییی دوووستتون دارم .