ارشیاخورشید سرزمین زندگیمان

رفتن به آبگرم با خاله های مامان نرگس

1392/5/30 11:30
نویسنده : مامان ارشیا
447 بازدید
اشتراک گذاری

 ارشیا جون دیروز بعد از ظهر دایی جون ما رو با خاله های مامان نرگس (خاله رباب .خاله مهین ) وآناجون و مامان جون برده بود آبگرم حسابی خوش گذشت یه دونه هم هندونه برده بودیم اونجا بخوریم ولی یه کم خنک نبود تا رسیدیم دیدیم آب خنکی از کوه میاد ارشیا جون یه حوض درست کردی فدای دستات برم هندونه رو انداختی توش خنک شه اینقدر از کارت ذوق میکردی من هم همین طور داشتم از خوشحالی تو شاد میشدم میدیدم داری ذوق میکنی.

به به عجب هندونه خنکی.

بعدش هم آرش کمانگیر شدی و از چوبهای درختان تیر کمون درست کردی


 رسیدیم که خونه دیگه همه چی رو نشونه میگیری بیچاره عروسکات دیگه 10000000 تا تیر خوردن


این هم یه عکس یادگاری از دایی جون و گل پسرم که فدای هر دوشون برم.

 

آخر سر هم  پسر خاله مهرداد با نیسانش اومد پیشمون همه به خاطر اینکه برات خوش بگذره سوار پشت ماشینش شدیم اومدیم تو راه اینقدر هورا هورا مبکردی دست میزدی که نگو فکر کنم سوار هواپیما میشدی اینقدر خوشحال نمیشدی.                                                                  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

خاله مهری
31 مرداد 92 9:18
انشاله که همیشه شاد شاد باشی عزیزم ،مامان هم با شادی تو شادتر....
خاله مهری
31 مرداد 92 9:21
آفرین به این گل پسر خلاق که همچین فکری برای هندونه کرده ولی کاش منم میبردی با اون هندونه کلی اونجا توپ بازی میکردیم باهم اونوقت هندونه بیشتر میچسبید
خاله مهری
31 مرداد 92 9:27
نرگس نوش جان همش تنهایی بخور (وای که چقد خنک بود؟؟؟؟ اره؟؟؟؟ ) کاش اون کمان ارشیا دست من بود ...
خاله مهری
31 مرداد 92 9:31
چه دایی مهربونی داری شمارو برده گردش معلومه همدیگرو خیلی دوست دارید حسودیم شد
خاله مهری
31 مرداد 92 9:33
وای چه نیسانی ، جای بعضی ها خالی دیده میشه میبینی ؟؟؟
خاله مهری
31 مرداد 92 9:34
ولی خودمونیم ها نرگس تو اون عکس نیسانی که گذاشتی تو کدومی عزیزم؟؟؟؟؟


مامان عرفان
31 مرداد 92 12:13
سلام عزيزم . پسمل من به زور مي خواد بلند بشه نميتوه يك جا بشينه . پاش را به زور اين ور اون ور ميكنه الان باز دردش شديد شده . ممنون از احوالپرسي تان . به ارشيا جان هم سلام برسان .