رفتن به آبگرم با خاله های مامان نرگس
ارشیا جون دیروز بعد از ظهر دایی جون ما رو با خاله های مامان نرگس (خاله رباب .خاله مهین ) وآناجون و مامان جون برده بود آبگرم حسابی خوش گذشت یه دونه هم هندونه برده بودیم اونجا بخوریم ولی یه کم خنک نبود تا رسیدیم دیدیم آب خنکی از کوه میاد ارشیا جون یه حوض درست کردی فدای دستات برم هندونه رو انداختی توش خنک شه اینقدر از کارت ذوق میکردی من هم همین طور داشتم از خوشحالی تو شاد میشدم میدیدم داری ذوق میکنی.
به به عجب هندونه خنکی.
بعدش هم آرش کمانگیر شدی و از چوبهای درختان تیر کمون درست کردی
رسیدیم که خونه دیگه همه چی رو نشونه میگیری بیچاره عروسکات دیگه 10000000 تا تیر خوردن
این هم یه عکس یادگاری از دایی جون و گل پسرم که فدای هر دوشون برم.
آخر سر هم پسر خاله مهرداد با نیسانش اومد پیشمون همه به خاطر اینکه برات خوش بگذره سوار پشت ماشینش شدیم اومدیم تو راه اینقدر هورا هورا مبکردی دست میزدی که نگو فکر کنم سوار هواپیما میشدی اینقدر خوشحال نمیشدی.