آخرین روزای تابستون 93
ارشیا تابستون امسال هم بلاخره تموم شد داره پاییز میاد الهی مامان قربون شکل ماهت بره که داری تدارک باز شدن مدارس رو میکنی و قراره بری کلاس سوم وایشالا مثل سالهای قبلی با موفقیت تمومش کنی چن روز پیش بابابایی رفتین کتاباتو از مدرسه گرفتین و من هم مثل سالهای پیش جلدش کردم تا خراب نشه امروز هم بعد اینکه مغازه رو بستیم تو مثل هر روزسر کوچه با دوستات بازی میکردی منو بابایی با هم رفتیم برات بلوزوشلوارو سوشرت خریدیم کیفت و کفشت رو هم که هفته قبل خریده بودی فردا هم صب قراره بریم لوازم تحریرت رو بخریم پسرم همگی مبارکت باشه امسال تابستون زیادخوبی برامون نشد کمر بابا خیلی اذیتمون کرد و متاسفانه خیلی ناراحت شدیم و تو نتونستی بجز زبان کلاس دیگه بری چون من فرصت نمیکردم ببرمت بابا هم همش خونه استراحت میکرد خدا رو شکر داره کم کم بهتر میشه و درد کمرش کمتر شده و میتونه یه چن ساعتی بیاد مغازه خدایا ازت ممنون که پسر به این قشنگی برام دادی فدای پسر خوشگلم میره کلاس سوم ایشالا یه روز هم دانشگاه رفتنت رو بیام تو وبلاگت بنویسم ارشی جونم.