تولد پانیاجون خونه ما
آخرین باری بود که خاله طلایه اینا از گرگان اومده بودنسراب
آخه میخواستن بیان تبریز اومده بودن دنبال خونه بگردن بعدش
برگردن اسبابشون روبیارن دیگه ایشالا تا آخربمونن تبریزتولد
پانیا جون هم 25 مرداد بود ولی هی میگفت چرا کسی تولد
من نمیاد خاله فدات بشه آخه راه خیلی دوره با کلاس زبان
ارشیا هم نتونستیم امسال بیام ولی پارسال برا تولدپانی من
و ارشیا رفته بودیم گرگان قرار شد اومدن که سراب اینجا تولد
بگیریم خلاصه خونه ما براش تولد گرفتیممامان جون اینا هم
اومدن پانیا خیلی ذوق میکرد خیلی برا هممون خوش گذشت
خاله هم بنا به دستور پانیا خانوم براش یه بره ناقلا و یه شلوار
هدیه خرید پانیا جونم عزیز خاله تولدت مبارک ایشالا 1000 ساله
شی.